گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
حماسه حسینی
جلد سوم
علل تقدس يك نهضت



عطف به مطالب گذشته درباره اينكه چه چيزی سبب می‏شود كه قيامی مقدس‏
و پاك و عظيم و مورد احترام می‏شود تا آنجا كه ملاك و معيار حركتهای ديگر
و سكوت و سكون‏ها می‏شود . " مقدس می‏شود " يعنی مردم به چشمی به آن‏
نگاه می‏كنند كه به امور مافوق مادی و مافوق طبيعی نگاه می‏كنند ، عظيم و
محترم می‏شود در حدی كه هيچ نهضتی با او قابل قياس نيست ، حداكثر قابل‏
تشبيه و پيروی است .
اين قداست و اهميت خارق العاده بعد از حدود چهارده قرن معلول سه جهت‏
است :
1 - قداست ( 1 ) و تعالی و عظمت هدف كه آنچه هدف است حقيقت است‏
نه منفعت خود ، و لهذا مستلزم فداكاری و قربان كردن منفعت است برای‏
حقيقت ، برای خدا . بديهی است اگر
كسی قيام كند برای اينكه به آب و نانی برسد ، جاه و مقامی كسب كند ،
پول و ثروت و قدرتی تحصيل كند و به قول حنظله بادغيسی برای كسب مهتری و
يا به قول ناسيوناليستها برای تعصبات ملی و وطنی قيام كند ، چنين قيامی‏
مقدس نيست بلكه از آن نظر كه مستلزم وسيله قراردادن ديگران است محكوم‏
است ، خواه موفق شود و خواه شكست بخورد . چنين قيامی معامله و تجارت‏
است كه گاهی سود دارد و گاهی زيان ، نه سود بردنش اهميتی دارد و نه‏
زيان بردنش . اينگونه قيامها مبارزه شخص با شخص است به خاطر منافع ،
و به همين دليل بی ارزش است . اينكه امام به تبعيت از پدر بزرگوارش‏
می‏فرمود : « اللهم انك تعلم انه لم يكن ما كان منا منافسة فی سلطان » .
. . ناظر به اينست كه درد ما و آرزوی ما چه بوده است .
ولی اگر قيام و مبارزه ، مبارزه شخص با شخص نبود ، مبارزه به خاطر
منافع نبود ، بلكه مبارزه با نوعی عقيده و نوعی رژيم مبتنی بر ظلم و فساد
و شرك و بت پرستی و برای رهائی بشريت از بردگيهای اجتماعی و خطرناكتر
اعتقادی ، و بالاخره برای نجات بشريت از چنگال عفريت جهل و ضلالت و
هيولای ظلم و استبداد و استثمار بود ( « و بذل مهجته فيك ليستنقذ عبادك‏
من الجهالة و حيرش الضلالة » ) و به انگيزه امر خدا و تحصيل رضای حق بود
كه « ان صلاتی و نسكی و محيای و مماتی لله رب العالمين »، بر اساس از
خود گذشتگی و فداكاری بود ، و خلاصه اگر خالصا لوجه الله بود و هيچ منفعتی‏
نداشت بلكه منافع را به خاطر حقيقت به خطر انداخت ، چنين مبارزه‏ای چون‏
جلوه‏ای از روح
حقيقت پرستی بشر است و بر ضد خودپرستی بشر است و چون مصداق « انی اعلم‏
ما لا تعلمون » است طبعا تقدس و تعالی و عظمت پيدا می‏كند . چنين‏
مبارزه‏ای مصداق هجرت الی الله و الی الرسول است كه در حديث آمده است‏
. به عبارت ديگر يك بعد قداست مربوط است به اينكه درد صاحب نهضت چه‏
نوع دردی است و آرزويش چه نوع آرزويی است .
قيام امام حسين اين عنصر را در حد اعلی واجد بود . منافعش كاملا تأمين‏
می‏شد ولی او حاضر شد برای نجات جهان اسلام و برای نجات مسلمين از چنگال‏
ظلم ، جان و مال و تمام هستی خود را به خطر بيندازد . از اين جهت آن‏
حضرت صد در صد يك شهيد و يك پاكباخته است بلكه سيد الشهداء و سالار
پاكباختگان است .
عامل دومی كه به يك نهضت قداست و تعالی و جنبه جاودانی می‏دهد شرايط
خاص محيط است ( 1 ) . چراغ در روز روشن هيچ ارزشی ندارد و در شب‏
مهتاب و هوای صاف و آسمان پرستاره ارزش كمی دارد ولی در تاريكی مطلق‏
كه چشم چشم را نمی بيند ارزش زيادی دارد ، مانند آبی است كه در بيابان‏
بر تشنه‏ای ببارد ، يا بارانی است كه در شدت بی آبی و خشكی و عطش محصول‏
از ابر فرو ريزد . و به عبارت ديگر عامل دوم نوع قدرتی است كه با آن‏
درگير شده‏اند ، در مقابل فرعونها ، نمرودها ، انا ربكم الاعلی ها
مغرورها ، مستبدها ، خونخوارها كه از شمشيرشان خون می‏چكد .
پيغمبر اكرم فرمود : « افضل الاعمال ( يا : افضل الجهاد ) كلمه عدل عند
امام جائر » ( 1 ) . در شرائطی كه آزادی وجود دارد دم از آزادی زدن هنر
نيست ولی در شرائطی كه استبداد و جور در نهايت قدرت ، و حكومت می‏كند
، نفسها در سينه‏ها حبس شده است ، زبان را از پشت‏گردن بيرون می‏آورند ،
دستها و پاها بريده می‏شود ، سرها بر نيزه‏ها بلند می‏شود ، يأس مطلق‏
حكمفرما است و به تعبير امير المؤمنين : « يظن الظان الدنيا معقولة علی‏
بنی امية » [ آری ، در چنين شرايطی دم از آزادی زدن هنر است ] .
می‏فرمايد ( خطبه 91 ) : « الا و ان اخوف الفتن عندی عليكم فتنة بنی امية
، فانها فتنة عمياء مظلمة ، عمت خطتها ، و خصت بليتها ، و اصاب البلاء
من ابصر فيها ، و اخطأ البلاء من عمی عنها . وايم الله لتجدن بنی امية لكم‏
ارباب سوء بعدی كالناب الضروس ، تعذم بفيها ، و تخبط بيدها ، و تزين‏
برجلها ، و تمنع درها ، لا يزالوان بكم حتی لا يتركوا منكم الا نافعا لهم او
غير ضائر بهم ، و لا يزال بلاؤهم عنكم حتی لا يكون انتصارا احدكم منهم الا
كانتصار العبد من ربه
از اين نظر ارزش قيام از جنبه شهامت و حقير شمردن دژخيمان و ستمگران‏
و فرعونها و نمرودها است . چنانكه می‏دانيم قيام ابراهيم و موسی و عيسی و
رسول اكرم در برابر اين قدرتهای حاكم اهريمنی بود ، و همين كه شرائط
نامساوی بود و يك تنه قيام می‏كردند و مصداق « كم من فئة قليلة غلبت فئة
كثيرش باذن الله »بود ، ارزش می‏دهد به اين قيامها .
عجيب است كه برخی - مثل نويسنده " شهيد جاويد " - برای اينكه قيام‏
امام حسين را موجه جلوه دهند سعی می‏كنند به نحوی ثابت كنند كه مردم كوفه‏
واقعا قدرتی بودند و قابل اعتماد بودند ، در صورتی كه عظمت قيام حسينی‏
در اينست كه [ امام ] يك تنه قيام كرد ولی اثر روحی و روانيش در حدی‏
بود كه جهان آنروز را تكان داد و اثرش هنوز باقی است .
عامل سوم مربوط است به درجه روشن بينی ، به درجه آگاهی اجتماعی و به‏
درجه جهت شناسی و به درجه خبرويت مانند يك پزشك آگاه كه هم بيماری را
می‏شناسد و هم راه علاج را ، هم به نوع خواب ملت آگاه است و هم به‏
كيفيت بيدار كردن . اينست كه اين نهضت توأم است با يك بينش و درك‏
قوی و يك بصيرت خارق العاده و نافذ و يك دور بينی زياد كه طبق مثل‏
معروف : " درخشت می‏بيند آن چيزی را كه ديگران در آئينه نمی‏بينند " .
به اصطلاح قيام پيش رس ( نه زودرس ) ، اعلام خطری است قبل از آنكه‏
ديگران خطر را احساس كنند
عمده مطلب اين بود كه يك جريان پشت پرده‏ای آن روز امويان داشتند كه‏
امام حسين آنرا رو كرد و به روی پرده آورد . حتی شرابخواری يزيد هم از
نظر وسائل آنروز يك جريان پشت پرده بود كه بعدها به روی پرده آمد .
ابوسفيان طرح يك سياستی را در خانه عثمان [ ريخت ] كه فوق العاده‏
خطرناك بود . گفت : يا بنی امية تلقفوها تلقف الكرش و لتصيرن الی‏
اولادكم وراثة ( ظاهرا نظرش اين بود كه با پشتوانه دينی و جعل احاديث‏
اين امر را موروثی كنند ) اما والذی يحلف به ابوسفيان . . . جمله امام‏
حسين : « و علی الاسلام السلام اذ قد بليت الامة براع مثل يزيد » شايد ناظر
است به عملی شدن فكر ابوسفيان .
اينكه امام حسين به اثر كارش ايمان داشت و مكرر می‏گفت : بعد از من‏
اينها سرنگون خواهند شد ، دليل ديگری بر درك قوی آن حضرت بود